پسرم
پسرم
خدا بر سرم منت نهاد که تو را از دامنش به دامنم رساند!
تا اینبار سنجیده تر،آگاه تر،هوشمندتر آغاز کنم با تو رج زدن خویش را!
تو آمدی و من چونان بانوی چراغ به دست ابتدای شب را با نوازشت،بوییدنت و بوسیدنت،به ابتدای صبح شلاق می زنم!
هزاران بار در چرخش سیال نور و صدا از خود پرسیده ام زیباتر از تویی را خداوند خلق کرده که اینگونه، ساده عاشق ترم میکنی ؟!
انگار تمام دنیا به این عشق صادقانه مان تعظیم میکند و عالم به نظاره مان مینشیند!
و باز هم خدا از ته تمامی تردیدهایم طلوع میکندو در گوش من و تو و تمام کسانی که دوستشان داریم عشق زمزمه میکند!
به یمن بزرگ شدنت عزیزترینم...اینبار که خدا آمد با هم به حریر ردای بلندش آویزان شویم و عاشقانه فریاد بزنیم:
خدایمان !
میپرستیمت و به خاظر همه عاشقی هایمان شکرگزارت هستیم یگانه معبودمان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی