آیهانآیهان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

همه ی زندگی ما

خوش آمدید

 

خدایای من:

 

به جز خودت به دیگری واگذارش مکن

قرار بده بی نیازی را در نفسش...

اخلاص را در کردارش...

روشنی را در دیده اش...

بصیرت را در قلبش و روزی پر برکت را در زندگیش.

اولین قدم های پسری

پسر نازم سلام شمابرای اولین بار در تاریخ93/04/06 ساعت 23:25  خونه مامان جون راه رفتی دقیقا یک هفته بعداز تولد یکسالگیت،الهی من فدای این پسر نازم بشم که روز به روز بزرگتر میشه کلی ذوق کردیم   همه وقتی شما راه رفتی عشق مامان کلی ازت فیلم گرفتیم  ان شالله همشونو میبینی. ...
7 تير 1393

تولد یکسالگی پسری

پسر عزیزم میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دلبست ودر میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست، میلاد تو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت راشکر می گویم ،بهترینم از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شدشتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت، امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، خودرا در پستوی زمان تنها حس نمیکنم آیهان عزیزم اولین سالروز تولدت مبارک                                                                    &n...
2 تير 1393

عکسهای آتلیه 10 ماهگی

سلام عزیزمادر  چند روز پیش من و خاله جون ندا شمارو بردیم آتلیه و کلی عکس ازت گرفتیم نفس مامان البته اصلا همکاری نمیکردی؛آتلیه دختر عموی دوستم(خاله آذر)رفته بودیم اونجا فرشته جون و رزیتا جونم اومده بودن با کلی کمک اونا مخصوصا فرشته جون تونستیم چندتا عکس ازت بگیریم مامان فدای این پسر شیطونش بشه،البته هنوز عکسات آماده نشده ولی من چندتاشو واست میزارم آخه همه عکساتو گرفتم که ان شالله واسه کلیپ تولدت ازشون استفاده کنیم عششششق مامان   ...
3 ارديبهشت 1393

کنجکاوی های گل پسر

پسر نازم دیگه داری خیلی شیطون میشی تا ارت غافل میشم میری سراغ یه چیری تا حالا چندتا از دکوریهارو شکستی ،فدای سرت ولی خوب خطرناکه پسرم اینم عکس شیطونیات.بووووووس دیگه هیچ کدوم از این جامها نموندن ...
1 فروردين 1393

اولین عیدنوروزپسری

سلام پسر عزیزم سال نوت مبارک خوشگلم امسال سال تحویل ماو دایی جون امینینا رفتیم خونه مامان جون و بابا جون شماهم امسال به جمع ما اضافه شدی عزیزم  پارسال تو دل مامانی بودی ولی بازم باهامون بودی دیگه شماهم طبق معمول یکسره با کیان جون بودی هرجامیرفت دنبالش میرفتی و ازش جدانمیشدی موقع سال تحویل خیلی عیدی گرفتی مخصوصا باباجون عماد و خاله جون ندا مثل همیشه واست سنگ تموم گذاشتن ان شالله ماهم جبران کنیم واسه خاله جون دست همه درد نکنه بعد از سال تحویل رفتیم خونه بابا جون حمید عمه جون مریمم اومدن اونجا شماکلی با آنیتا جون بازی کردی و از بابا جون حمیدم عیدی گرفتی دستشون درد نکنه امسال برنامه سفر نداریم چون باباجون مرخصی نداره ان شالله تابستو...
1 فروردين 1393

چهاردست و پا رفتن آقا آیهان

امروز گل مامان دیگه کاملا چهاردست و پا رفتیٰ؛ عزیزمامان الهی من فدات بشم که اینقدر باهیجان سراغ وسایل میری انگار تو این 8ماه همه چیرو زیر نظر داشتی حالا میخوای به همشون برسی الهی همیشه زنده باشی پسرم اینم اولین عکس چهاردست و پارفتن آیهان ما   ...
26 اسفند 1392

اولین مریضی پسرم

پسر نازم امروز حالت خیلی بد شده بود عشقم منم مرخصی گرفتم موندم پیشت عصری بابا جون امین اومد و باهم رفتیم پیش دکترت خیلی تب داشتی پسرم تو مطبم خیلی بی قراری میکردی.موقع برگشتن داخل ماشین داروهاتو بهت دادم خداروشکر تبت قطع شد و خوابت برد اینم عکست در اولین مریضیت ان شالله هیچ بچه ای هیچ وقت مریض نشه.الهی آمین ...
27 بهمن 1392