آیهانآیهان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

همه ی زندگی ما

اولین مروارید پسری

سلام عزیز مامان امروز وقتی از سرکار برگشتم و اومدم که بهت شیر بدم دیدم که داری گاز میگیری و از خوشحالی داد زدم مامان جون گفت چی شد منم گفتم پسرم دندونش(پایین سمت چپ یا جلو پیشین) در اومد الهی مامان فدات بشه که روز به روز داری بزرگتر میشی عشق من.دیگه کاملا میشینی عزیز دلم بدون اینکه بخوای به چیزی تکیه کنی قربونت  بشم  من خییییییلییی دوستت داریم منو باباجون امین ...
15 دی 1392

تولد شش ماهگی پسرم

پسر نازم امروز شش ماهگیتو همراه بابا جون امین و خاله جون ندا جشن گرفتیم عزیزم از امروز به بعد واردهفتمین ماه تولدت میشی نفس مامان فکر کنم کم کم اون دندون خوشگلت بیاد بیرون عشق من چون خیلی داری اذیت میشی ان شالله زود زود بزنه بیرون تا پسریم راحت بشه پسر نازم دوستت دارم خیییییلییییی زیاد.     ...
2 دی 1392

واکسن شش ماهگی گل پسر

عزیز دلم سلام امروز واکسن شش ماهگیتو زدیم نفس مامان بازم مثل همیشه صبورو اروم بودی و خداروشکر تبم نکردی عزیزم بعداینکه اومدیم خونه ؛کیان جون اومد پیشت و کلی بازی کرد باهات و سرت گرم شد عزیزمٰٰ؛دیشب شب یلدا بود وسالگرد ازدواج مامان جون و باباجون ولی مانتونستیم بریم چون خونه دایی سهراب(دایی باباجون)دعوت بودیم از همین جا سی و سومین سالگرد ازدواجشونو بهشون تبریک میگیم و امیدواریم سال های سال کنار هم شاد و خرم زندگی کنن.         ...
1 دی 1392

پسر کتاب خون من

پسر طلام امروز من مرخصی بودم آخه مامان جون 2 روزه رفته سفر منم مرخصی گرفتم که پیش شما باشم خیلی خوشحالم که پیش پسری هستم امروز باهم کتاب خوندیم کیان جونم پیش مابود و 3تایی باهم کلی بازی کردیم الهی مامان فدات بشه اینقدر با دقت ،به عکسهای کتابات نگاه می کردی وقتی من و باباجون امین روزنامه می خونیم شما هم بادقت به روزنامه نگاه میکنی ان شالله وقتی بزرگم شدی به کتاب علاقه داشته باشی البته من مطمئنم گل نازم     ...
4 آذر 1392

شروع غذای کمکی در صدو پنجاه و هفت روزگی پسری

سلام گل نازم نفسی مامان دیشب باباباجون امین بردیمت دکترت و ایشون گفتن با شروع6 ماهگیت دیگه باید غذا بخوری اول هم از فرنی باید شروع کنیم  این روزا خیلی شیطون شدی دیشب تو مطب خیلی شیطونی میکردی اون همه بچه دیده بودی ذوق میکردی نفسم ،آقای دکتر گفتن کم شیر میخوری از بس شیطونی حواست به این ور اون ور پرت میشه دیگه شیر نمیخوری ولی از دیشب باباجون امین به زور میگیرت که برنگردی شیرتو بخوری،مامان جون قراره امروز واست فرنی درست کنه نوش جونت عزیییییییییزم .دیشب موقع برگشتن رفتیم شهر کتاب چندتا سی دی آهنگ خریدم،بازی فکری واسه کوچولوهای 6ماهه و آلبوم عکس مبارکت باشه پسرم .عاشقتم گل نازم
4 آذر 1392

پسر نازم بهداشتی شدی

عشق قشنگم امروز92/04/17 رفتیم مرکز بهداشت و برای شما پرونده بهداشتی باز کردیم دکتر قدو وزنتو اندازه گرفت ماشالله وزنت 3850 شده بودو قدت54/5 سانتی متر دکتر گفت خیلی خوبه و رشدت عالی بود خدارو شکر خیال مامان راحت شد پسر عزیزم عاشقتم. ...
4 آذر 1392