آیهانآیهان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

همه ی زندگی ما

اولین مریضی پسرم

پسر نازم امروز حالت خیلی بد شده بود عشقم منم مرخصی گرفتم موندم پیشت عصری بابا جون امین اومد و باهم رفتیم پیش دکترت خیلی تب داشتی پسرم تو مطبم خیلی بی قراری میکردی.موقع برگشتن داخل ماشین داروهاتو بهت دادم خداروشکر تبت قطع شد و خوابت برد اینم عکست در اولین مریضیت ان شالله هیچ بچه ای هیچ وقت مریض نشه.الهی آمین ...
27 بهمن 1392

اولین مروارید پسری

سلام عزیز مامان امروز وقتی از سرکار برگشتم و اومدم که بهت شیر بدم دیدم که داری گاز میگیری و از خوشحالی داد زدم مامان جون گفت چی شد منم گفتم پسرم دندونش(پایین سمت چپ یا جلو پیشین) در اومد الهی مامان فدات بشه که روز به روز داری بزرگتر میشی عشق من.دیگه کاملا میشینی عزیز دلم بدون اینکه بخوای به چیزی تکیه کنی قربونت  بشم  من خییییییلییی دوستت داریم منو باباجون امین ...
15 دی 1392

تولد شش ماهگی پسرم

پسر نازم امروز شش ماهگیتو همراه بابا جون امین و خاله جون ندا جشن گرفتیم عزیزم از امروز به بعد واردهفتمین ماه تولدت میشی نفس مامان فکر کنم کم کم اون دندون خوشگلت بیاد بیرون عشق من چون خیلی داری اذیت میشی ان شالله زود زود بزنه بیرون تا پسریم راحت بشه پسر نازم دوستت دارم خیییییلییییی زیاد.     ...
2 دی 1392

واکسن شش ماهگی گل پسر

عزیز دلم سلام امروز واکسن شش ماهگیتو زدیم نفس مامان بازم مثل همیشه صبورو اروم بودی و خداروشکر تبم نکردی عزیزم بعداینکه اومدیم خونه ؛کیان جون اومد پیشت و کلی بازی کرد باهات و سرت گرم شد عزیزمٰٰ؛دیشب شب یلدا بود وسالگرد ازدواج مامان جون و باباجون ولی مانتونستیم بریم چون خونه دایی سهراب(دایی باباجون)دعوت بودیم از همین جا سی و سومین سالگرد ازدواجشونو بهشون تبریک میگیم و امیدواریم سال های سال کنار هم شاد و خرم زندگی کنن.         ...
1 دی 1392