آیهانآیهان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

همه ی زندگی ما

تولد یکسالگی پسری

1393/4/2 2:52
156 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیزم

میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دلبست ودر میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست، میلاد تو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت راشکر می گویم ،بهترینم از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شدشتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت، امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، خودرا در پستوی زمان تنها حس نمیکنم آیهان عزیزم اولین سالروز تولدت مبارک

                                                                                                

      اولین جشن تولدت روز جمعه 93/03/30 خونه مامان جون برگزار شد عزیزم امسال تولدتو دو روز زودتر جشن گرفتیم پسرم چون روز تعطیل بود،من از دو ماه قبل درگیر کارای تولدت بودم عزیزم البته همراه بابا جون امین دستش درد نکنه که واست سنگ تموم گذاشت ،عزیزم همه طراحی تم تولدت و کلیپ و کارتهای دعوتو خودش انجام داد و واقعا زیبا شده بود خیلی ممنونینیم باباجون که همیشه کنارمون هستی عاشقتیم.خداروشکر همه چی همون جورکه میخواستم شد فکر میکنم به همه هم خوش گذشته بود یکسره بزن برقص بود خودتم خیلی پسرخوبی بودی و همکاری کردی ،تم تولدت زنبور بود عشق من مامان جونم زحمت کشیدن لباسشو واست دوختن خیلی قشنگ شده بود دستت درد نکنه مامان جون موقع پخش کلیپ عمه جون مریم شمارو خوابوند و تا آخر مجلس خواب بودی کلیپت خیلی قشنگ شده بود پسر نازم ان شالله وقتی بزرگ شدی میبینیش عزیزدلم.زحمت درست کردن دسرهارو عمه جون مریم کشیدن خیلی خوشمزه شده بود،عمه جون دستت درد نکنه

شامم از رستوران گرفتیم البته زحمت درست کردن گوشتاشم با باباجون حمیدبودخیلی خوشمزه شده بود.راستی داداش جون کیان تو جشن تولدت نبود رفته بودن ترکیه خیلی ناراحت بود که پیشت نبود ولی هدیشو واست قبل تولدت داده ممنون داداشی گلم دست همه دوستان و عزیزان درد نکنه که تو مراسم جشن تولد پسر گل ما شرکت کردن ان شالله تو شادیهاشون جبران کنیم.

 

  

اینم کیک تولدت عزیزم ولی اونطوری که میخواستم نشده بودغمگین.

بالاخره کارخودتو کردی عشقم از وقتی کیک اومد رومیز سعی میکردی بهش دست بزنی اخرم موفق شدیبوس

اینم صفحه اول و متن کارت دعوتت و برگه یادگاری عزیزم سرهم شدش داخل گوشیم بود بعد واست میزارم عزیز دلم اینها همش کارای بابا جون امین با ایده های مامان هدیچشمک

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

خاله جووون نازنین
7 مهر 93 16:24
ای جووونم واقعا که عالی بودش ایشالا فرمانروای خاله همیشه سالم و خوش باشه درکنار مامان بابای گلش دست خواهرجونم و داداش جونم درد نکنه که سنگ تموم گذاشتن
خاله جووون نازنین
8 مهر 93 15:01
اواااااااا خواهر این حرفا چیه مگه باهم تعارف داریم؟؟؟؟ وظیفم بوده باید میبودم دیگه